کیک نور خورشید در ماشین استفاده اتومبیل

کیک: نور خورشید در ماشین استفاده اتومبیل قانونی راننده خورشید جلوگیری همراه ماشین قانون

  • خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • توجه: در صورتی که فایل دارای ایراد است یا حقوق نویسنده رعایت نشده با ما تماس بگیرید

    گت بلاگز اخبار حوادث زن بی‌وفا سر شوهر نابینا را شیره مالید و با مرد دیگری بود

    اگرچه گاهی به خاطر اوضاع چشمانم تاسف می خوردم ولی هنگامی که متوجه بعضی پرسشها خاص در زندگی ام شدم خدا را شکر کردم که چشمانم بینایی نداشت آیا که در این دنیای بی

    زن بی وفا سر شوهر نابینا را شیره مالید و با مرد دیگری بود

    عبارات مهم : زندگی

    اگرچه گاهی به خاطر اوضاع چشمانم تاسف می خوردم ولی هنگامی که متوجه بعضی پرسشها خاص در زندگی ام شدم خدا را شکر کردم که چشمانم بینایی نداشت آیا که در این دنیای بی وفا خیلی از چیزها ارزش دیدن ندارد به خاص آن که روزی در زندگی ام با ماجرایی تلخ روبه رو شدم که خون در رگ هایم به جوش آمد ولی…

    به گزارش خراسان ؛مرد 34 ساله درحالی که دست پسر سه ساله ای را گرفته بود وارد کلانتری شد و با بیان این که این همه زشتی و پلیدی در دنیا ارزش دیدن ندارد! دادخواست شکایت از همسرش را روی میز گذاشت و در تشریح سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری پنجتن مشهد گفت: زمانی پا به دنیا گذاشتم که خانواده ام آرزوی داشتن یک پسر را در سر داشتند چهار خواهرم نیز با به دنیا آمدن من در پوست خودشان نمی گنجیدند رنگ خوش حالی و سرور در منزل ما می درخشید با آن که در خانواده ای فقیر و بی بضاعت و در حاشیه شهر مشهد زندگی می کردم ولی احساس خوشبختی داشتم آیا که مورد توجه اعضای خانواده ام بودم و هیچ کس بالاتر از گل به من نمی گفت.

    از همان دوران کودکی علاقه عجیبی به نقاشی داشتم هر لحظه عالی ترین نقاشی کلاس از آن من بود و از آمیختن رنگ های قشنگ به یکدیگر لذت می بردم به طوری که آرزو داشتم روزی نقاش بزرگی شوم ولی 11 سال زیاد نداشتم که با از دست دادن پدرم نقاشی های من نیز رنگ سیاهی به خود گرفت. احساس می کردم باید مرد منزل و تکیه گاه خواهرانم باشم ولی شانه های کوچکم نمی توانست بار سنگین این مسئولیت را به دوش بکشد از آن روز به بعد مادرم با کارگری در منزل های مردم هزینه های زندگی را تامین می کرد و من جهت تحقق بخشیدن به آرزویم درس می خواندم تا این که در سال آخر مقطع متوسطه و در یک شب سرد زمستانی جوان موتورسواری همه آرزوهایم را سوزاند.

    زن بی‌وفا سر شوهر نابینا را شیره مالید و با مرد دیگری بود

    آن شب قصد عبور از عرض خیابان را داشتم که بر اثر برخورد با موتورسیکلت بینایی چشمانم را از دست دادم. راکب موتورسیکلت بیمه نداشت و از اوضاع مالی خوبی نیز برخوردار نبود مدتی بعد با دریافت مبلغ ناچیزی جهت هزینه های درمانم رضایت دادم تا از زندان آزاد شود.

    مادرم تصمیم گرفت تا منزل پدری را جهت درمان چشمانم بفروشد ولی من ترجیح دادم نابینا باشم تا مادرم آواره و سرگردان نشود.

    اگرچه گاهی به خاطر اوضاع چشمانم تاسف می خوردم ولی هنگامی که متوجه بعضی پرسشها خاص در زندگی ام شدم خدا را شکر کردم که چشمانم بینایی نداشت آیا که در این دنیای بی

    وقتی به سن 30 سالگی رسیدم تصمیم به ازدواج گرفتم یکی از همسایگان، دختری را معرفی کرد که در دوران عقد از همسرش جدا شده است بود «فریده» هنگامی که با من همکلام شد گفت دو سال از من بزرگ تر است و به علت اختلافات شدید خانوادگی از همسرش طلاق گرفته هست. خیلی سریع زندگی یکسان من و فریده در یک منزل کوچک اجاره ای درحالی شروع شد که مراکز امدادی دولتی و خیران مخارج زندگی ما را تامین می کردند و مادرم نیز با اجاره دادن طبقه بالای منزل پدری ام سرنوشت می گذراند.

    هنوز چند ماه زیاد از ازدواجم نگذشته بود که فهمیدم فریده 12 سال از من بزرگ تر است و در شروع زندگی به من دروغ گفته بود با این حال این عنوان را نا دیده گرفتم و گذشت کردم ولی همسرم مدام مرا تحقیر و سرزنش می کرد. او در هر مجلس خانوادگی نابینایی مرا دستاویزی جهت خردکردن شخصیت من قرار می داد و از این که با یک جوان نابینا ازدواج کرده است تاسف می خورد.

    در این میان یکی از بستگان همسرم که اوضاع مالی مناسبی داشت گاهی به خانواده ام کمک مالی می کرد یا جهت دو فرزند خردسالم هدایایی می خرید ولی هنگامی که متوجه ارتباطات نامتعارف تلفنی همسرم با آن مرد به ظاهر خیر شدم که او به آسانی به منزل ما رفت و آمد می کرد و همسرم نیز به بهانه های متفاوت مرا به بیرون از منزل می فرستاد هنگامی که فرزندانم از روابط سخیف و زشت آن مرد با همسرم برایم سخن گفتند دیگر نتوانستم عنوان را تحمل کنم تا این که هنگامی که آن مرد به منزلمان آمده بود به بهانه خروج از منزل در گوشه ای پنهان شدم تا این که آن چه را نباید می دیدم با گوش هایم شنیدم ولی آن وقت فرزندانم در منزل بودند و …

    زن بی‌وفا سر شوهر نابینا را شیره مالید و با مرد دیگری بود

    شایان ذکر است بعد از اعتراف زن میانسال به رابطه نامتعارف با آن مرد به ظاهر خیر این پرونده با صدور دستوری از سوی سروان محمدولیان (رئیس کلانتری پنجتن مشهد) به مراجع قضایی ارسال شد.

    ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

    واژه های کلیدی: زندگی | نقاشی | نابینا | نابینا | خانواده | اخبار حوادث


    دانلود


    دانلود فایل ها

    نویسنده : blogzz

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود رایگان کتاب از آمازون
  • تکست بوک
  • خرید کتاب انگلیسی
  • خرید کیندل آمازون
  • کتاب زبان اصلی
  • خرید کتاب زبان اصلی دانشگاهی
  • باکس کتاب
  • مانگا زبان اصلی
  • قیمت چاپ کتاب PDF
  • چاپ مانگا
  • رفتن به نوار ابزار